حافظه و تفکر

حافظه :

ساختار روان

تا مدتها مطالعه سازمانیافتگی قشر مغزی حافظه یکی از رشته های فیزیولوژی روانی بود که کمتر از سایر رشته ها در آن تحقیق شده بود و تنها در دهه اخیر است که توجه قابل ملاحظه دست اندرکاران را به خود جلب کرده است. مع ذلک علی رغم این مطلب سازمان یافتگی قشر مغزی اشکال پیچیده فعالیت حافظه ای هنوز فصل جدید و عمدتا گشوده ناشده ای از علم عصب – روان شناسی است.

علل این وضع نظرات بیش از حد ساده شده اکثریت فیزیولوژیست ها درباره حافظه و قصور کامل در ارزشیابی ساختار پیچیده فرایندهای روانی است که تنها در اواخر دهه بیست یا در دهه سی قرن حاضر توسط روانشناسان مطالعه شده است .مطالبی که در آغاز این قرن درباره ماهیت وبنیان مادی حافظه جمع شده نشان می دهد که این دانسته ها از چه ارزش علمی ناچیزی برخوردار بوده است. از یک سو دیدگاه ریچارد سمون و کارل اوارد هرینگ قرار داشت که حافظه یا توانایی حفظ اثرات را خاصیت عمومی ماده می دانستند.

مطلبی که صحت آن را نمی توان انکار کرد اما بسیار کلی است و چیزی به دانش ما نمی افزاید از طرف دیگر نظرات بسیار معروف هنری برگسون قرار داشت که معتقد بود دو نوع حافظه حافظه جسمانی و حافظه ذهنی وجود دارد.

 او معتقد بود که در حالی که حافظه نوع اول پدیده ای طبیعی است و از همان نوعی است که سمون و هرینگ درباره اش نوشته اند حافظه نوع دوم را باید تجلی اراده آزاد دانست که می تواند از طریق تلاش ذهنی اراده اثرات منفرد تجربه گذشته را فرا خواند.

طی چهار دهه نخست قرن حاضر مطالعات ریخت شناسی و فیزیولوژیکی به شناخت ماهیت و بنیان فیزیولوژیکی حافظه کمک چندانی نکرد. حاصل تحقیقات پر زحمت ریخت شناسی سلول عصبی و ارتباطات آن چیزی جز این اظهار نظر کلی نبود که حفظ اثرات تهییج قبلی آشکارا نتیجه دارا بودن سیستم سیناپسی است و بدیهی است که باید متشکل از فرایندهای زیست – شیمی باشد که با توازن بین استیل کولین و کولین استراز موادی که نقش مهمی در انتقال سیناپسی تکانه ها ایفا می کنند ارتباط دارد.

تحقیق درباره فیزیولوژی بازتاب شرطی که تماما به فرایندهایی اختصاص می یافت که با تثبیت تجربه سرو کار داشت تنها چند عامل اصلی فیزیولوژیکی آنچه را که به شکل بسیار قراردادی گشودن مسیرها و تقویت ارتباطات شرطی شده نامیده می شد اثبات کرد و در واقع سهم قابل توجهی در روشن شدن ماهیت حافظه نداشت .

 تحقیقات رفتارگرایان آمریکایی درباره فراگیری نیز به همان اندازه بیحاصل بود زیرا علی رغم هزاران مقاله ای که در این باب منتشر شد ماهیت حافظه هنوز ناشناخته باقی ماند.

این وضع بود که روان شناس آمریکایی لسلی را بر آن داشت که در مقاله معروفش به نام در جستجوی اثر دایمی روانی به این نتیجه گیری بدبینانه برسد که ماهیت مادی حافظه همان معمایی است که در دهه های پیش بود.

تلاش برای حل مسئله مبنای مادی حافظه در نتیجه تحقیقات هایدن وارد مرحله جدیدی شد. هایدن نشان داد که حفظ اثر تهییج گذشته با تغییر پایای ساختار اسید ریبونوکلئیک ارتباط دارد در نسبت محتوای DNA/RNA در هسته ای که در معرض تهییج شدید قرار گرفته بود تغییر پایانی یافت.

 فعالیت هایدن سر آغاز جریان شدید تحقیقی بود که مقدارش هر ساله افزایش می یافت و سرانجام به تدوین فرضیه ای انجامید که اکنون وسیعا پذیرفته شده است. مقصود این فرضیه این است که مولکولهای DNA/RNA حامل حافظه است و نقش تعیین کننده ای هم در انتقال اثرات ارثی و هم حفظ اثرات تجربه گذشته در طی زندگی فرد دارد.

از این فرضیه حتی چنین نتیجه گیری شده است که اطلاعاتی را که در یک فرد به وجود آمده است می توان به کمک مکانیسم تنابه ای به فرد دیگر انتقال داد و آزمایشهای مک کنل ، جیکبسن و کیمبل 1970 که وسیعا تبلیغ شده است هر چند سرانجام صحت آن معلوم نشد اخیرا این امید را به وجود آورده است که مبنای مادی حافظه به زودی کشف خواهد شد.

سایر تحقیقات نقش تاکنون غیر قابل حدس نوروگلیهای پیرامون سلول عصبی و نه خود آن را در حفظ اثرات تهییج قبلی نشان داد .

 نشان داده شد که فرایندهای تهییج که در نورن و نوروگلیها به وجود می آیند نه تنها دوره های کمون متفاوتی دارند بلکه دارای رابطه متقابلند در نتیجه در لحظه تهییج سطح RNA در نورنها بالا می رود و در نوروگلیهای پیرامونی کاهش می یابد حال آنکه در دوره بعد سطح آن در نورنها به شدت کاهش می یابد و با همان شدت در نورگلیها بالا می رود و برای مدتی طولانی بالا می ماند. این فرضیه که نوروگلیها در حفظ اثرات دخالت دارند بی تردید یکی از مهمترین کشفیات فیزیولوژی سیستم عصبی جدید است و باید به شناخت مکانیسمهای درونی حافظه به میزان قابل توجهی کمک کند.

آخرین مشاهداتی که باید به آنها اشاره کنیم در نتیجه تحقیقات میکروسکوپ الکترونی روی سلولهای عصبی که در فرایند ذخیره تهییج شرکت دارند به دست آمده حرکات کیسه های بسیار کوچکی که در پیوند با تغییرات غشا در خلال شکل گیری اثر این فرایند را همراهی می کند. 1964،الکز ، 1957 ،1961الف ،1962ب ) نیز جنبه های جدیدی ازاین فرایند را آشکار کرده است و آنها را آشکارا باید به عنوان اجزا متشکله مهم مکانیسمهای درونی تهییج و شکل گیری اثرات دانست. تحقیق درباره سطح سلولی و زیر سلولی مکانیسمهای فرایندهای اثر حافظه ای بدون شک اطلاعات مهمی درباره مکاینزمهای زیست شیمیایی و ریخت شناسی فیزیولوژیکی حافظه بدست می دهد. مع ذلک در زمینه پاسخ به این سوال که کدام یک از نواحی مغز در واقع در فرایند های حافظه شرکت دارد و کدام یک از جنبه های فعالیت حافظه ای مسئول سیستمهای مغزی خاص است کاری صورت نگرفته است. برای یافتن پاسخ این سوالات باید دو گام تعیین کننده برداشته می شد.

اولا لازم بود که از مفهوم بسیار تعمیم یافته و مغشوش فرایندهای اثرات دست برداشته می شود و راه برای مفاهیم دقیق تر روانی ساختار واقعی فعالیت حافظه ای باز می گردید. ثانیا به جای بررسی فرایندهای اثرات در سطح سلولی مولکولی لازم بود که ساختمان قشر مغزی واقعی فرایندهای حافظه مطالعه می شد یا به عبارت دیگر سهم هر یک از نواحی مغز در سازمان یافتگی فرایندهای حافظه ای انسان تحلیل می شد.

کوشش برای یافتن پاسخ به این پرسش ها از یک سو توسط روان شناسان و از سوی دیگر توسط عصب شناسان و عصب – روان شناسان صورت گرفته است و در طی بیست سال گذشته ساختار فرایندهای حافظه ای موضوع رشته تحقیقاتی بوده است که ادراک گذشته ما را به میزان قابل ملاحظه ای غنی ساخته است.

 اکنون کوشش می شود که پیش از پرداختن به موضوع اصلی این فصل یعنی تحلیل نقش ساختارهای مغزی انسان در سازمانیافتگی فرایندهای حافظه ای این تحقیقات را به طور مجمل جمع بندی کنیم .

روان شناسی کلاسیک حافظه را یا فرایند حک شدن اثرات در خود آگاهی می دانست یا فرایند حک شدن ارتباط متداعیه منفردا ارزشمندی که از طریق تاثرات منفرد شکل می گیرد.

تحقیقات اخیر نورمان 1966، 1968 نورمان ورو ملهارت 1970 ویکلگرن 1970 کینش ، 1970 الف ،1970ب ، میلر، 1969 ، کوبی 1969 ، پوسنر ،1963 ، 1967، 1969، شیفرین ، 1970، رایتمان ،1970 نشان داده است که از بر کردن فرایند پیچیده ای است که از یک رشته مراحل متوالی تشکیل می شود مراحلی که به لحاظ ساختار روانیشان به لحاظ حجم اثراتی که قابل تثبیت شدن باشد و به لحاظ طول عمر ذخیره شد نشان و دوام آوردنشان در طول یک دوره زمانی با یکدیگر تفاوت دارند.

گفته شده است اسپرلینگ ،1960، 1963، اسپرلینگ و اسپلمن ،1970، مورتن 1969،1970 که فرایند از برکردن با حک قراین حسی اگر مسئله اثرات کلامی یعنی خصایص آوایی واژه مسموع مطرح باشد آغاز می شود.

 این قراین بر حسب شرایط معمول معتعددند پس طبیعتا در فرایند حک شدن برخی از آنها انتخاب می شود و گزینش مناسبی که در این مرحله روی می دهد انجام می گیرد نورمان وروملهارت 1970، ویکلگرن ،1970، اسپرلینگ و اسپلسن ،1970 برخی از نویسندگان متذکر شده اند که این مرحله حک شدن برد بسیار محدودی دارد و طول عمر اثرات حک شده بسیار کوتاه است.

 نویسندگان مذکور این مرحله حک شدن را حافظه فوق العاده کوتاه نام نهاده اند مع ذلک در عین حال متذکر می شوند که اثر محرکهایی که در این دوره دریافت می شود در مورد محرکهای بصری می تواند حجم گسترده ای داشته باشد. ( اسپرلینگ 1960، 1963 )

بسیاری از صاحب نظران مرحله بعدی فرایند حافظه ای را انتقال محرکها به مرحله حافظه تصویری دانسته اند. محرکهای ادراک شده به تصویر بصری تبدیل می شوند.

مع ذلک این تبدیل هرگز تبدیل ساده محرک حسی منفردا ارزشمند به تصویر بصری نیست بلکه مستلزم انتخاب تصویر مناسب از میان تصویرهای ممکن است و می توان آن را به آمایش مشخص یا رمز گذاری محرکهای دریافت شده تعبیر کرد . مع ذلک بسیاری از پژوهشگران این مرحله را صرفا مرحله واسط و مرحله ای که سریعا به دنبال آن مرحله آخر یعنی مرحله رمز گذاری پیچیده اثرات یا شمولشان در سیستم مقولات می آید در نظر می گیرند.

تحلیل دقیق این شبکه مقولات که اثر تقریبا هر محرکی که آزمایش شونده حک می کند در آن جای می گیرد موضوع اصلی بسیاری از تحقیقات اخیرا منتشر شده درباره فرایندهای حافظه ای است. برخی از این تحقیقات صرفا روان شناسانه یا روان شناسانه منطقی است.

برخی که مبتنی بر اندیشه هایی درباره رمزگذاری است حاکی از تلاش دست اندرکارانشان برای ساختن الگوهای پیچیده حافظه است. و بقیه همچنان مبتنی بر تحلیل داده های روان – زبان شناختی است .

 مع ذلک همه متفق القولند که سیستم ارتباطاتی که اثرات اطلاعات رسیده به آزمایش شونده به آن وارد می شود با توجه به علایم مختلف رمز گذاری می شود و در نتیجه قالبهای چند بعدیی را تشکیل می دهد که آزمایش شونده باید هر بار که سیستم در آن لحظه خاص مبنای رمز گذاری را به وجود می آورد از میان آن انتخاب کند. این طرز برخورد با فرایندهای حافظه طبیعتا نشان می دهد که یادآوری به هیچ وجه فرایندی ساده و منفعل نیست. بلکه ماهیتی پیچیده و فعال دارد .فردی که می خواهد یک جز معین اطلاعات رابه یاد آورد استراتژی یادآوری معینی را به نمایش می گذارد وسایل ضروری را انتخاب می کند علایم مهم را مشخص می نماید و علایم بی اهمیت را منع می کند بسته به هدف تکلیف اجزا حسی یا منطقی مواد حک شده را انتخاب می نماید و آنها را در سیستم های مناسب جای می دهد (کینش ،1970الف ، 1970ب ، شیفرین ،1970، پوسنر 1963، 1969 ، رایتمان،1970) این نگرش فرایند یادآوری را به فعالیت تجسمی پیچیده و فعال نزدیک می یابد فعالیتی که آزمایش شونده را قادر می سازد که از فعالیت های زبان استفاده کند (میلر ،1969، مورتن 1969،1970) و به عقیده اکثر پژوهشگران به هنگام گذار از حافظه کوتاه مدت به حافظه دراز مدت رشته اتصال اصلی را تشکیل می دهد (میلر 1969)

مسئله فراموش کردن با به یاد آوردن رابطه نزدیکی دارد و به همان میزان توجه را به خود جلب کرده است. چه چیزی باعث محو اثرات حافظه یا آن طور که معمولا گفته می شود فراموش کردن می شود ؟

چند دهه قبل پاسخ به این پرسش به نظر نسبتا ساده می آمد. از زمان تحقیق کلاسیک ابینگهاوس 1885 تاکنون محققین بر حسب ادراکی کلاسیک این نظر را پذیرفته اند که هر اثری که از محرک باقی مانده است با گذشت زمان محو می شود و آزمونهایی که چند ساعت یا چند روز پس از حک شدن اولیه اثر انجام می گیرد این فرایند طبیعی فراموشی را آشکار می کند.

در آغاز قرن حاضر مولر و پیلتزکر فرض کردند که فراموشی بیشتر نتیجه تاثیرات منع کننده اعمال نامربوط و تداخل کننده در اثرات است تا نتیجه زوال تدریجی آنها. سایر صاحب نظران پیشرو نیز از این فرضیه دفاع کردند این عده تاثیر منع کننده وقایع گذشته و آینده را دراثرات به دقت مطالعه کردند.

 پدیده های منع موثر قبلی و موثر بعدی که عوامل اصلی فراموشی تلقی می شدند جای پای محکمی در آثار نویسندگان پیدا کرد و این نظریه که فراموشی بیشتر تنظیم کننده اعمال نامربوط یعنی اعمال تداخل کننده ای است که یادآوری بهنجار اثرات قبلا حک شده را منع می کند نظریه غالب درباره فرایندهای حافظه ای شد.

این نظرات پیچیده درباره ساختار فرایندهای حافظه ای که توسط روان شناسان سراسر دنیا فرمول بندی شده بود با تحقیقات روان شناسان شوروی که در دهه 1930 آغاز شد و پس از آن به سرعت بسط یافت تایید شد.

 در عین حال در دسته دیگری از تحقیقات نقش سازمان یافتگی فعال منطقی در فرایند یادآوری فعال مواد مفصلا تحلیل شد و ذخایر وسیع رمزهایی که برای یادآوری مواد طبقه بندی شده در دسترس فرد بهنجار بالغ قرار دارد نشان داده شد. کلیه این تحقیقات به روشنی نشان داد که یادآوری فرایندی پیچیده و فعال یا به عبارت دیگر شکل خاصی از فعالیت حافظه ای فعال و پیچیده است. این فعالیت حافظه ای را انگیزه های خاص و تکلیف به یاد آوردن مواد مناسب تعیین می کند. در این فعالیت از استراتژی معین و روشها یا رمزهای مناسب استفاده می شود.این استراتژی و روشها یا رمزها بر حجم مواد قابل یاد آوری می افزایند مدتی را که این مواد می توانند حفظ شوند افزایش می دهد و گاهی همان طور که آزمونهای مخصوص نشان داده است عمل منع کننده عوامل نامربوط یعنی تداخل کننده را همچنانکه گفته شد در اساس فراموشی قرار دارد از بین می برد.

می توانیم از نظراتی که درباره ساختار حافظه انسان که به نحو غیر قابل مقایسه ای از نظراتی که پس از تحقیقات کلاسیک قرن گذشته مطرح شد و همچنین نظراتی که اخیرا در نوشته های زیست شناسان ظاهر می شود پیچیده تر است وجود دارد به عنوان مبنایی برای تحصیل نتایج تحقیقات عصب روان شناختی در سازمان یافتگی قشر مغزی فرایندهای حافظه ای استفاده کنیم .


کاربرد حافظه

یکی از پر بهاترین سرمایه انسان حافظه اوست. این نیرو نه تنها به او یاد آوری انجام دادن اساسی ترین کارهای جهان یعنی آموختن و عمل کردن را می دهد بلکه تجدید خاطرات گذشته را نیز میسر می سازد.

 خاطرات باید در جایی حفظ شوند تا باقی بمانند. میزان اطلاعاتی که مغز قادر به نگهداری است باید بس شگرف باشد. نام اشخاص آشنا همراه با تصویر چهره ی آنان همواره در حافظه هست. واژه صندلی باتصویر شیئی چهار پایه همراه است که روی آن می نشینند هم چنین است رویدادهای روزهای خوشی یا ناخوشی.

دانسته های ما درباره حافظه و طبیعت آن اندک است. کسی به درستی نمی داند که حافظه چیست. خاطره چگونه باقی می ماند و هر یک از اطلاعات در کجا حفظ می شود. در زیر پوشش کلمه مبهم حافظه سه روند مجزا می توان تمیز داد : پدید آمدن خاطره ، تجمع خاطرات گوناگون و به یاد آوردن خاطرات.

 هنگامی که مشتی خاطره فراهم شد می باید بر طبق ضوابط زمانی طبقه بندی و نگهداری گردد و این بایگانی و به خاطر سپردن می باید خیال باشد که هیچکدام از عناصر مجزای آن لطمه نبینند و از سویی بر طبق دلخواه و اراده فورا استخراج و ارائه گردد. هر کس که با فن بایگانی اسناد و مدارک آشناست نیک می داند که مرحله سوم یعنی بیرون کشیدن سندی از میان انبوه اسناد ضبط شده با سرعت و دقت مهمترین بخش کار است.

هوش و حافظه اشخاص به دلایل مختلف با هم متفاوت است تجربه نشان داده است که از لحاظ تشریحی حجم و وزن مخ میان نوابغ و انسانهای معمولی تفاوت چشم گیری نمی توان یافت از این رو عامل اصلی هوش را باید در رابطه با یاخته های پوسته خاکستری قشر مخ جستجو کرد.

یکی از اهداف پژوهندگان این است که امکان بهره برداری از حداکثر ظرفیت مغزی را بررسی کنند. گرچه در افراد بالغ به کمک هیچ داروی شیمیایی نمی توان هوش و حافظه را بطور دائمی افزایش داد ولی دستمان از این لحاظ در حین تکوین مغز یعنی در مرحله جنینی خیلی بسته نیست. چه در این مرحله می توان شبکه ها و راههای ارتباطی یاخته های مغزی را تا حد قابل توجهی گسترش داد .

آزمایش دانشمندان بر روی حیوانات منجلسه هوش نتایج درخشانی را در بر داشته است. گذشته از نتایج درخشان تجربیات پژوهندگان چنین بنظر می رسد که با فراهم آوردن شرایط محیطی مناسب نیز می توان هوش و حافظه فردی و اجتماعی را ارتقا داد. البته عامل وراثت در امر هوش و حافظه غیر قابل انکار است.

 دو قلوهای واقعی یعنی دو قلوهای تک تخمی همواره ضریب هوش منطبق بر هم دارند. هرگاه محیط زیست دوقلوهای واقعی را متفاوت بگیریم باز در هوش آزمایی ضریب هوش نزدیک بهمی را نشان خواهند داد.

آنچه گفته شد در جای خود صحیح و معتبر است ولی فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه نقش عظیم محیط در پرورش هوش و حافظه است. هر قدر شرایط محیطی مناسب تر باشد انسانها بهتر می توانند توانایی های ذهنی خود را در سطوح گوناگون تکامل بخشند. از این جهت شخص در راه تربیت هوش و تقویت حافظه باید در تمام دوران زندگی خود مطالعه کند ملاحظه نماید با قضایای جدید آشنا شود نتایج جدید بگیرد خلاصه دائما در نمو و تکامل باشد که البته چنین تکاملی علاوه بر تلاش فردی نیازمند شرایط اجتماعی و محیطی مناسب است.

 بدین ترتیب بار دیگر متوجه می شویم که کیفیت محیط  زندگی در اوان کودکی تاثیری عظیم بر هوشیاری آینده خواهد داشت لذا محیط اجتماعی ، خانوادگی و بخصوص تعلیم و تربیت سازندگان هوش و حافظه اند. بنابراین می توان با روش های آموزشی و تربیتی حافظه را تقویت نموده و قدرت یادگیری و به خاطر سپردن را بالا برد. برای این منظور تکنیک ها و روشهای آموزشی گوناگونی توسط دانشمندان توصیه می شود.

امروزه بکار بردن تکنیک های تقویت حافظه جای خود را باز کرده و احترام و محبوبیت لازم را به دست آورده است. یکی از راههای جلوگیری از فراموش شدن اطلاعات بدست آمده تکنیک تجدید نظر و مرور است.

این روش باعث تقویت حافظه و افزایش قدرت یادگیری اطلاعات بعدی می شود.

برای توفیق در این امر یک طرح برنامه ریزی شده برای مرور و تجدید نظر در مطالبی که آموخته ایم باید تنظیم گردد و هر تجدید نظر باید قبل از آنکه حافظه شروع به سقوط نماید انجام گیرد. به عبارت دیگر امتیاز هر فرد که مرور و تجدید نظر می کند بسیار زیاد است هر چه شخص بیشتر معلومات خود را حفظ کند به همان نسبت بیشتر قادر به جذب اطلاعات بیشتر و بکار بردن آنها می باشد.

 موقعی که چنین شخصی مطالعه می کند معلومات وسیع قبلی او را قادر می سازد تا معلومات جدید را راحت تر و آسانتر هضم نماید و هر قسمت معلومات جدید به مخزن اطلاعات مربوط اضافه می گردد.


فصل 2

تفکر

ساختار روانی

از همان آغاز فلسفه و روان شناسی مفهوم مغز همواره در تضاد با مفهوم تفکر بوده است و اگر پژوهشگری می خواست نشان دهد که فرایندهای ذهنی اساسا با فرایندهای مغزی فرق دارد از این تضاد بهره می گرفت. در نتیجه مکانیسمهای قشر مغزی انتزاع مجموعه های مقوله ای یا تفکر منطقی یا به هیچ وجه به حساب نمی آمد یا اگر می آمد هنگامی بود که در رابطه با اضدادی نظیر حسی و عقلی یا ماده و تفکر مورد استفاده قرار می گرفت.

این تضاد در فلسفه ثنوی و روان شناسی به همین شکل دیده می شد و تقریبا تمامی ریخت شناسان روان کاوان و عصب شناسان همواره مدعی بودند که فکریا تفکر مقوله ای را نمی توان به مکانیسم های مادی مغز تحویل کرد. (موناکوآ ،1914؛ گلدشتاین ،1972،1944،1948)

در تاریخ روان شناسی تنها یک دسته از تلاشها در جهت عکس بوده است اما این تلاشها در اشکال مختلفش معمولا گران تمام می شد به قیمت رد کیفیت ذاتی تفکر و تحویل آن به مکانیسم های ابتدایی تر یا تداعی ها و تداعی گرایی قرن نوزدهم یا فرایندهای ساختاری روان شناسی گشتالت قرن بیستم یا به بهای انتزاع آشکار از بحث کردن درباره تفکر و به جای آن بحث کردن درباره شکل گیری بازتابهای شرطی یا فراگیری این امتناع از به عهده گرفتن وظایف کشف سازمان یافتگی قشر مغزی تفکر در صورتی قابل درک است که از دیدگاه پدیده شناسی با تفکر به عنوان عمل تقسیم ناپدیر ذهنی برخورد کند.

 مع ذلک هرگاه کوشش شود که از طریق تحلیلی علمی تفکر به عنوان شکلی از فعالیت شناختی که ساختار بسیار پیچیده ای دارد راه حلی برای این مسئله پیدا شود و هرگاه مسئله مورد نظر نه رابطه بین تفکر به طور کلی یا حتی از آن بیشتر محصول تفکر و مغز بلکه رابطه این شکل پیچیده فعالیت شناختی و عناصر متشکله اش و مغز باشد دیگر دلیلی برای این امتناع باقی نمی ماند.

 این نگرشی است که عصب روان شناسی جدید از آن سود می جوید با پذیرفتن این نگرش مسئله مبنای قشر مغزی فعالیت فکری دیگر مسئله ای صرفا فلسفی نخواهد بود و انضمامی و علمی می شود. حال پیش از پرداختن به مسئله سازمان یافتگی قشر مغزی تفکر که ما خاصه به آن علاقه مندیم آرای مختلفی را که درباره تفکر و اشکال و اجزا اصلی آن وجود دارد بررسی می کنیم.

روان شناسی جدید همان طور که از بررسی بسیار مختصر تاریخچه و وضعیت کنونی مسئله بر می آید فرایند تفکر را از دیدگاه کاملا متفاوتی مورد ملاحظه قرار می دهد. نظرات غالب درباره تفکر در میان روان شناسان اواسط قرن نوزدهم بسیار ساده بود.

 تفکر ترکیبی از تداعی هاست که پیچیدگی متنوعی دارد از میان کلیه این تداعی ها تداعی از طریق تماس را به درستی ساده ترین تداعی می دانستند در حالی که تداعی از طریق شباهت یا تباین را تداعیی می انگاشتند که شامل روابط منطقی پیچیده تری است روابطی که تداعی ها قبل از به وجود آمدن باید با آن تطابق یابند. مع ذلک نظرات تداعی گرایان درباره ماهیت روانی تفکر که بیش از یک قرن دوام آورد دارای ضعفهای مهمی بود و همان موجب زوال آنها شد.

فرایند هدفمند و انتخابی تفکر را هرگز نمی توان به عنوان نتیجه عمل مکانیکی تداعی های منفرد درک کرد. در حالی که هربارت که اولین کسی بود که برای ساختن چیزی شبیه به الگوی ریاضی تفکر تلاش کرد در آغاز قرن گذشته مسیر تفکر را مسیر پیروزی قوی ترین اندیشه ها و اضمحلال ضعیف ترین آنها می انگاشت اما نظرش صرفا به صورت طرحی قراردادی باقی ماند. وی نتوانست عواملی را که قدرت اندیشه ها را تعیین می کند تبیین نماید.

 و در عین حال در اندیشه تبیین خصوصیت فعال فرایندی که تفکر را به چنین فعالیت انتخابی و هدفمندی تبدیل می کند که با شرایط متغیر تطابق یابد نبود. نظرات ساده تداعی گرایانه درباره تفکر تا آغاز قرن حاضر کاملا رد نشده بود و تنها در این زمان بود که تعدادی از روان شناسان آلمانی که به مکتبی معروف به ورتزبورگ تعلق داشتند تردید خود را در مورد این موضوع که تفکر انسان را کلا می توان از اندیشه های تداعی گرایانه استنتاج کرد ابراز داشتند.

آنها در صدد بر آمدند نشان دهند که تفکر حقیقی از ادراک روابط مستقیم تشکیل می شود و نمی تواند شامل تصاویر انضمامی یا اجزا کلامی یا تداعی های آنها باشد و در نتیجه عمل تفکر عملکرد ذهنی مستقلی نظیر اعمال ادراک یا به یاد آوردن است. مکتب ورتزبورگ به این دلیل شایسته تقدیر است که برای اولین بار در تحقیقات روان شناسی تفکر را به صورت هستی مستقلی در نظر گرفت. مع ذلک برای برداشتن این گام بهای گزافی پرداخته شد زیرا پذیرش تفکر به عنوان عمل یک بار برای همیشه تقسیم ناپذیری که می توان آن را به کمک روشهای ذهنی توصیف کرد و قابل تقسیم به اجزائش نیست. در مقایسه با تداعی گرایی گامی به عقب بود و راه تحقیق علمی درباره تفکر را مسدود می کرد.

داستان کوششهای مدافعین روان شناسی گشتالت برای درک تفکر به عنوان ساختاری واحد که مبتنی بر قوانینی شبیه به قوانین ادراک یگانه است و ابتدا به صورت آزمایشهایی بر روی میمون و سپس به شکل آزمایشاتی بر روی انسان بود بسیار مشابه است.

 در حالی که فرضهای اساسی این پژوهشگران در زمینه تحلیل تفکر به مثابه عملی یگانه بدون شک شایسته توجه است اما عدم توجه به آنها به این مطلب که در ساختمان این عمل چیزی جز قوانین ساختاری یگانگی که با مطالعه ادراک بر آنها شناخته شده بود وجود دارد خود مانعی در برابر پیشرفت بیشتر بود.

با گذار به تحلیل انضمامی روشهای اصیلی که در تفکر استفاده می شود و با گذار به تحلیل انضمامی ساختارهای بنیادی پویایی که با بررسی دقیق تر تفکر فعال و ساختار اتفاقیش آشکار می شود پیشرفت های مهمی در زمینه تحلیل روانی تفکر صورت گرفت. در دهه 1930 روان شناسان روسی ، ویگوتسکی برای اولین بار نشان داد که فرایند تحلیل و تعمیم که اساس عمل فکری است به ساختار منطقی گفتار وابسته است و معنای کلمه این اساس اندیشه ها در کودکی رشد می کند. در حالی که تفکر ابتدا مبتنی بر وحدت التقاطی تاثراتی است که کودک از جهان خارج دریافت می کند. بعدها به وحدت قراین انضمامی کل وضعیت عملی تبدیل می شود. سرانجام در مورد کل مقولات انتزاعی به کار می رود.

چنین تحلیلی از مراحل اساسی رشد اندیشه ها که پیاژه نیز از موقف کاملا متفاوتی به آن پرداخت امکان توصیف کل پیچیدگی ساختار منطقی واژه ها این ابزار اصلی شکل گیری اندیشه ها و امکان نمایش صریح رشته وسیعی از شقوق مختلف را به کمک قالبهای منطقی که این شقوق در مراحل منفرد رشد بر آن مبتنی است فراهم آورد.

 در ضمن امکان مطالعه این مطلب را نیز فراهم آورد که چگونه سیستم های انضمامی قالبها که بازتاب خصلت وضعی تفکر است به تدریج جای خود را به قالبهای انتزاعی می دهد قالبهایی که کل سلسله مراتب روابط جمعی را که دستگاه اصلی تفکر مقوله ای را می سازد در بر می گیرد. توصیف دستگاه اساسی تفکر که از آن پس توسط پژوهشگران صاحب نظر بسیاری تکامل یافته است این امکان را به وجود آورد که در تحلیل تفکر به مثابه عمل یگانه پویا پیشرفت قابل ملاحظه ای صورت پذیرد.

تشخیص این مطلب که معنای کلمه ابزار اساسی تفکر است برای برخورد با مسئله اصلی که همانا توصیف ساختار روانی تفکر به مثابه یک کل باشد بسیار مهم بود. تحقیق درباره این مسئله در واقع نسلی از روان شناسان را به خود مشغول داشته است.

 این تحقیقات هم بر اثر رشد علم روان شناسی در دهه های اخیر و هم در نتیجه رشد کامپیوترهای دارای سرعت زیاد که شرح مفصل تر ساختار تفکر واقعی را به منظور ساختن بهترین الگوهای ممکن از روی آن ضروری ساخته نیروی محرکه قدرتمندی دریافت کرده است. تلاش برای تدوین مفاهیم بنیادی تفکر به مثابه فرایندی یگانه از طریق تجزیه آن به اجزایش در کشورهای مختلف صورت گرفته است.

در اتحاد شوروی درباره مسئله ساختار تفکر بر مبنای مفهوم عام ساختار درونی فعالیت ذهنی که توسط تعدادی از روان شناسان پیشرو شوروی که پیرو ویگوتسکی هستند فرمولبندی شده تحقیق شده است . در سایر کشورها تحلیل روان شناختی اشکال انضمامی تفکر با مطالعه بازی شطرنج دوگرت 1964 و پیش از هر چیز با تکامل نظریه اکتشافی تفکر انسان را با اصول عملیات کامپیوترهای دارای سرعت زیاد مقایسه می کند. مقارنه داشت.

در نتیجه این رشته تحقیقات اکنون درباره تفکر به عنوان فعالیت ذهنی انضمامی اندیشه به قدر کافی روشنی یافته ایم. می توانیم آن دسته از اجزائش را که به طور یکسان در تفکر انضمامی فعال و کلامی منطقی و استدلالی عیان می شود تمیز دهیم که این خود عصب روان شناسان را قادر می سازد که تلاش برای یافتن بنیادی مادی تفکر به طور کلی را به کناری گذارند و در عوض به جستجوی سیستم مکانیسمهای قشر مغزی بپردازند که مسئول عناصر تشکیل دهنده تفکر و مراحل آن است.

روان شناسی که فرایند انضمامی تفکر را مطالعه می کند این فرض را قبول دارد که تفکر زمانی به وجود می آید که آزمایش شونده دارای انگیزه مناسبی باشد انگیزه ای که تکلیف را به امری مبرم تبدیل کند و حلش را ضروری سازد و همچنین زمانی به وجود می آید که آزمایش شونده با وضعیتی روبه رو شود که هیچ راه حل از قبل آماده نداشته باشد.

این فرض اساسی را به نحو دیگری هم می توان فرمول بندی کرد یعنی به این نحو که بگوییم منشا تفکر همواره وجود یک تکلیف است تکلیفی که به کمک آن روان شناس می فهمد که مسئله ای که آزمایش شونده باید حل کند می بایستی تحت شرایط معینی ارائه شود و او برای کشف مسیری که به یافتن راه حلی مناسب می انجامد ابتدا باید تحقیق کند.

بنابراین مرحله بعدی که بلافاصله به دنبال کشف تکلیف می آید کوشش مستقیم در جهت دادن پاسخ مناسب نیست بلکه عبارت است از مرحله مهار کردن واکنشهای از روی انگیزه آنی تحقیق درباره مسئله تحلیل اجزا آن شناخت مهمترین خصایص و همبستگی آنها با یکدیگر . این تحقیق مقدماتی درباره شرایط مسئله گامی مهم و اساسی در تمامی فرایندهای انضمامی تفکر است که بدون آن هیچ عمل فکری نمی تواند صورت گیرد.

سومین مرحله در فرایند تفکر عبارت است از گزینش یکی از شقوق ممکن و تدوین برنامه برای اجرای تکلیف تصمیم گیری در این باره که کدام شقوق احتمال پیروزی دارد و در عین حال رد کلیه شقوق نامناسب. بسیاری از روان شناسان این مرحله عمل فکری را استراتژی عمومی تفکر می نامند آن را مهمترین جز آن به شمار می آورند.

 وجود قالبهای چند بعدی معنای کلمه که قبلا به آن اشاره شد و در کلیه اشکال تفکر مشارکت دارد طبیعتا ساختار اتفاقی عمل فکری را قابل فهم می کند و به این مطلب اشاره می دارد که هر تکلیفی الزاما موجب پیدایش شبکه چندگانه شقوق محتمل می شود شبکه ای که آزمایش شونده از میان آن بر مبنای تفوق سیستم خاصی از تداعی های مکنون در پس معنای کلمه سیستمی را انتخاب می کند.

تحلیل شرایط مسئله و انتخاب سیستمی معین از میان بسیاری از شقوق ممکن اساس روان شناختی فرایندهای اکتشافات را تشکیل می دهد که به تحقیق در آن در سالهای اخیر توجه خاصی شده است.

شکل گیری طرح کلی راه حل مسئله و انتخاب سیستم های مناسب از میان شقوق مختلف آزمایش شونده را به مرحله بعدی تفکر می رساند که همانا مرحله انتخاب روشهای مناسب و بررسی این مسئله باشد که چه عملیاتی برای به اجرا گذاشتن طرح کلی مناسب است. این عملیات عمدتا عبارت است از استفاده از روش محاسباتی مناسب از قبل آماده زبان شناختی ، منطقی ، عددی که با روند تاریخ اجتماعی سر و کار داشته و برای نمایش چنین طرح یا فرضیه ای به خوبی تطابق یافته می باشد. برخی از روان شناسان مرحله کشف عملیات اصلی را مرحله تاکتیکها می دانند و بدین ترتیب این مرحله را از مرحله کشف استراتژی مناسب طبیعتا بیشتر مرحله عملیاتی کنش فکری است تا مرحله خلاق آن هر چند گامی دارای پیچیدگی قابل ملاحظه ای است .

 همان طور که تحقیقات ویگونسکی و سپس تحقیقات گالپرین و همکارانش نشان داد فرایند تفکر از مرحله های متعددی می گذرد . این فرایند با رشته گسترده ای از اعمال خارجی متوالی آزمون و خطا شروع می شود به گفتار مبسوط درونی که طی آن جستجوهای خارجی و گذرا به فرایند درونی خاص خاتمه می پذیرد. آزمایش شونده طی این فرایند می تواند از کمک سیستم های از قبل آماده رمزهایی که فرا گرفته است بهره جوید. لذا وجود این رمزهای درونی کاملا خوب و تحلیل شده که مبنای عملیاتی کنش ذهنی را تشکیل می دهد .

درعین حال مبنای اجرای عملیات فکری مورد نیاز را می سازد. و در آزمایش شونده بزرگسال که در زمینه به کار گیری این قوانین تسلط یافته است شالوده مستحکمی برای مرحله عملیاتی تفکر مهیا می کند.

به کارگیری روشهای محاسباتی آزمایش شونده را به مرحله بعدی عمل فکری رهنمون می شود که در طی دهه های بسیار به عنوان آخرین مرحله قلمداد می شد اما از دیدگاه جدید هنوز آخرین مرحله نیست. این مرحله حل عملی مسئله یا پیدا کردن پاسخ برای سوالی است که در تکلیف تجسم یافته است.

تنها در دهه اخیر بود که دریافتیم کشف این راه حل به عمل فکری خاتمه نمی دهد بلکه صرفا پیش در آمد مرحله آخر است. این موضوع که فرایند تفکر با کشف پاسخ خاتمه نمی پذیرد در آثار بسیاری از محققین نشان داده شده است. به دنبال این مرحله باید مرحله مقایسه نتایج به دست آمده با شرایط اولیه تکلیف بیاید.

 اگر نتایج با شرایط اولیه مسئله مطابقت داشته باشد عمل فکری کامل است اما اگر با شرایط اولیه متناسب نباشد جستجو برای یافتن استراتژی لازم بار دیگر باید آغاز شود و فرایند تفکر باید تا یافتن راه حل مناسب که می بایستی با شرایط اولیه مطابقت داشته باشد ادامه یابد.

این نظرات از حیث بررسی ساختار روانی تفکر و تشخیص مراحل اصلی آن به هنگام تحلیل مکانیسم های قشر مغزی این فرایند فرصت هایی پدید می آورد که نسبت به فرصت هایی که در اختیار پژوهشگران قبلی بود بسیار مناسب تر است. اکثر عصب شناسانی که در صدد مطالعه مکانیسم های قشر مغزی عمل فکری بر آمده اند گمان می برده اند که می توانند توجه خود را صرفا معطوف به بنیان فرضی قشر مغزی اندیشه های انتزاعی یعنی جز اساسی عمل فکری کنند. این خصیصه تلاشهای اکثر روان کاوان بود. آنها که پدیده های زوال عقل را که با ضایعه عضوی مغز همراه است تشریح کرده بودند تصور می کردند که در این موارد نیز تجزیه اندیشه های انتزاعی و گذار به اشکال انضمامی انعکاسی واقعیت برای تبیین اختلال تفکر کافی است. عصب شناس برجسته گلدشتاین نیز نظرات مشابهی داشت او تصور می کرد که نارساییهای ناشی از ضایعه های موضعی مغز را می توان تجزیه مجموعه های انتزاعی یا تجزیه رفتار انتزاعی دانست. نیازی به تذکر نیست که با در نظر گرفتن اهمیت عظیم این پدیده تلاش برای تحویل اختلالات تفکر در بیماران مبتلا به ضایعه های موضعی مغز به تجزیه مجموعه های انتزاعی در بهترین حالت تنها می تواند یکی از اجزا محتمل آسیب شناسی پیچیده عمل فکری را روشن کند و این مجموعه ها خود از تبیین کل پیچیدگی اختلالات تفکر کاملا عاجزند.

اصول کلی

تصویر ذهنی مایه اصلی شخصیت و رفتار انسان است. با تغییر تصویر ذهنی شخصیت و رفتار او تغییر می کند.

اما از این همه بیشتر تصویر ذهنی سرحدات فضائل انسان را مشخص می کند. نشان می دهد چه کاری از او ساخته است و چه کاری از او ساخته نیست. با توسعه تصویر ذهنی دامنه عمل توسعه می یابد. پرورش تصویر ذهنی واقع بینانه و مناسب با ایجاد توانایی ها و استعدادهای جدید در انسان عملا شکست را به موفقیت تبدیل می کند.

نه تنها هنر روانشناسی تصویر ذهنی به اثبات رسیده بلکه توانسته به تبیین بسیاری از پدیده های از مدتها پیش ساخته شده و درست درک نگردیده کمک کند. امروزه مدارک بالینی بی شک و شبهه ای در زمینه های روانشناسی فردی روان شناسی و روان پزشکی صنعتی دال بر وجود شخصیت های موفقیت طلب شخصیت های شکست طلب شخصیت های مستعد خوشبختی و شخصیت های مستعد سلامت و شخصیت های مستعد بیماری در اختیار داریم روان شناسی تصویر ذهنی در این زمینه ها و بسیاری از حقایق مشهود زندگی بینش تازه ای می آفریند.

 در زمینه قدرت تفکر مثبت بصیرت تازه ای ایجاد می کند و مهمتر از آن توضیح می دهد که چرا در برخی از افراد صادق است و در مورد برخی دیگر صدق نمی کند. (تفکر مثبت بخصوص وقتی که با تصویر ذهنی خود سازگار باشد به راستی که اعجاز می کند اما در صورتی که ناسازگاری ایجاد شود مادام که تصویر ذهنی تغییر نکرده کارگر نمی افتد. )


فهرست منابع و مراجع

1-    ر. لوریا کارکرد مغز ترجمه رویا منجم . انتشارات چاپ و نشر بنیاد

2-    دکتر ماکسول مالتز روانشناسی تصویر ذهنی سایکوسیبرنتیک ، علم کنترل ذهن ترجمه مهدی قراچه ذاغی . انتشارات شباهنگ

3-    تونی بوزان شگفتی های مغز آدمی ترجمه مهندس م . ف شائق انتشارات کتاب برای همه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد